- بیضه بند
- خایه بند کمربندی که بهنگام فتق بیضه بر کمر بندند، شلوار مخصوصی که در موقع ورزش های سخت برای جلوگیری از ضربات احتمالی بپا کنند
معنی بیضه بند - جستجوی لغت در جدول جو
- بیضه بند
- کمربند مخصوصی که مبتلایان به فتق بیضه به کمر می بندند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جایی که در آن اسب را بندند طویله اصطبل
عصابه که زنان بر پیشانی بندند پیشانی بند ، رشته ای که بدان پیچه را به پیشانی بندند پند پیچه: بپیچد دلم چون ز پیچه تبم گشاید برغم دلم پیچه بند. (عسجدی)
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند پستان بند
چشم بند حقه باز مشعبد، تردست ماهر (مثلا کسی که ورقهای بازی را با تردستی عوض کند و بازی را ببرد)
سینه پوش، پارچه ای که بر روی سینه ببندند
جایی که در آن چهارپایان، به اسب را می بستند، اسطبل، طویله
کسی که لنکوته بندد
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند، پستان بند، کرست
کسی که گوسفند و قوچ جنگی را در آخور بندد و او را پروار کند، زبردست ماهر
کسی که گوسفند یا قوچ جنگی بر آخور ببندد و پروار کند، کنایه از کسی که در کاری زبردستی و مهارت دارد، ماهر، زبردست، برای مثال چو گرگت دراند گزند سخن / نباشی اگر بره بند سخن (ظهوری - لغتنامه - بره بند)